هر شکن در زلف تو از مشک دالي ديگرست

شاعر : انوري

هر نظر از چشم تو سحر حلالي ديگرستهر شکن در زلف تو از مشک دالي ديگرست
در خيال هرکس از هريک خيالي ديگرستنايد اندر وصف کس آن چشم و زلف از بهر آنک
عقل دورانديش گويد آن مثالي ديگرستهرچه دل با خويشتن صورت کند زان زلف و چشم
وان گمانها نيز از هريک محالي ديگرستهرکسي زان چشم و زلف اندر گماني ديگرند
از وراي آن کمال او کمالي ديگرستگرچه در عين کمالست از نکويي گوييا
زانکه او در حسن هر ساعت به حالي ديگرستمن به حالي ديگرم از عشق او هر لحظه‌اي